در صورتی که می خواهید به صورت انلاین سفارش ترجمه دهید تا توسط مترجمین متخصص در رشته شما ترجمه شود، می بایست در وبسایت سفارش ترجمه خودتان را ثبت نمایید:
مقاله ایی در مورد انواع ترجمه:
ترجمه تحت اللفظی در مقابل ترجمۀ اصطلاحی
از آنجا که همۀ متن های مورد نظر ، آنطور که در فصل قبل مورد بحث قرار گرفت ، دارای شکل و معنا میباشند ، دو نوع ترجمه وجود دارد . یکی از این دو نوع بر پایۀ شکل است و دیگری بر پایۀ معنا ، ترجمۀ مبتنی بر شکل سعی دارد به دنبال شکل زبان مبدأ باشد و به آن ترجمۀ تحت اللفظی گفته میشود . ترجمۀ مبتنی بر معنا تمامی کوشش اش بر آن است که القاءکنندۀ معنای متن زبان مبدأ به شکلهای طبیعی زبان مقصد باشد . ترجمۀ بین زبانی ترجمه ای کاملاً تحتاللفظی است . بازآفرینی وجوه مشخصۀ زبانشناختی متن مبدأ ، برای هدفهای معینی مثل مطالعۀ زبان شناختی آن زبان کاری است مطلوب . اگرچه این ترجمه های تحت للفظی ممکن است برای هدفهای مربوط به مطالعۀ زبان مبدأ بسیار مفید باشند ، ولی برای گویشوران به زبان مقصدی که علاقه مند به معنای متن زبان مقصد میباشند ، فایدۀ چندانی ندارند . ترجمۀ تحتاللفظی به نظر چیزی بیمعنی مینماید و ارزش ارتباطدهندگی اندکی دارد . مثلاً ترجمۀ تحتاللفظی جملات زیر به فارسی چنین است :
چطور هستید شما انجام دادن ؟ a. How are you doing ?
چطور دربارۀ مال شما همسر ؟ b. How about your wife ?
که این جملات معنای زیادی متبادر به ذهن نمیکنند ترجمۀ مناسب دو جمله به ترتیب چنین است :
a. چطوری ؟
b. همسرتان چطور است ؟
اگر دو زبان به هم ربط داشته باشند از آنجا که شکل معمول دستوری احتمالاً یکی است معنای تحت اللفظی غالباً قابل فهم است ولی ترجمۀ تحت اللفظی اقلام واژگانی از ترجمه چیزی بیگانه میسازد . اطلاعیۀ دوزبانۀ زیر در یک فروشگاه شنیده شده است (Barnwell 1980-18 ) :
انگلیسی تحتاللفظی :
Madam Odette , passenger with destination Douala , is demanded on the telephone .
این نسخۀ انگلیسی ترجمۀ تحت اللفظی فرانسه است :
French : Madame Odette , passenger á destination de Douala , est demandée au téléphone .
که ترجمۀ اصطلاحی جمله به انگلیسی اینطور است :
Ms. Odette , passenger for Douala , you are wanted on phone .
جز در مورد ترجمۀ بینزبانی ترجمۀ واقعی تحتاللفظی چیزی است غیر معمول . بیشتر مترجمانی که قصد ترجمۀ تحتاللفظی دارند در واقع نوعی ترجمۀ تحتاللفظی تا حدودی تعدیلشده به کار میبرند . آنان ترتیب کلام و دستور جملات را بهقدری تعدیل میکنند که در زبان مقصد دارای ساختار جملهای قابل قبول باشند . با این وجود اقلام واژگانی را به صورت تحتاللفظی ترجمه میکنند . گاهگاهی هم برای اجتناب از بیمعنی بودنِ صرف و یا برای بهبود ارتباط ، اینها هم تغییر داده میشوند . به مثال زیر توجه کنید :
He made up his mind not to go there .
تحتاللفظی : او ساخت ذهنش را نه برود آنجا .
تحتاللفظی تعدیل شده : او ذهنش را ساخت که آنجا نرود .
در ترجمۀ تحتاللفظی تعدیل شده ساختار گرامری جمله فارسی شدهاست اما هنوز هم جمله انتقال معنای صریح نمیکند در صورتی که میخواستیم جمله را اصطلاحی ترجمه کنیم بدینصورت در میآمد : او تصمیم گرفت آنجا نرود .
شخصی که به شیوۀ تحتاللفظی تعدیلشده ترجمه میکند شکلهای دستوری را در صورت الزامیبودن ساختارها تغییر میدهد . با این وجود در صورتی که انتخاب داشتهباشد از شکل متن مبدأ تبعیت خواهد کرد ، حتی اگر شکل دیگری در زبان مقصد طبیعیتر باشد . ترجمۀ تحتاللفظی و تحتاللفظی تعدیلشده در آنچه به عنوان معادلهای تحتاللفظی برای کلمات برمیگزینند ، یعنی در واژگان مورد ترجمه همیشه به خطا میروند . حاصل ترجمۀ تحتاللفظی واژهها ، اصطلاحات ، تشبیهات لفظی وغیره ترجمه ای مبهم ، غیرطبیعی و گاه بیمعناست . در ترجمۀ تحتاللفظی تعدیلشده ، مترجم معمولاً ترجمه را تا جایی که معانی کاملاً بیسروته و غلط نباشد تعدیل میکند ولی وضع غیرطبیعی آن باز هم باقی میماند .
ترجمه اصطلاحی
در ساختارهای دستوری و انتخاب اقلام واژگانی از شکلهای طبیعی زبان مقصد استفاده میکند . یک ترجمۀ اصطلاحی واقعی به ترجمه شبیه نیست . چنین مینماید که در اصل به زبان مقصد نوشته شدهاست . از اینرو مترجمان خوب سعی بر آن دارند که به صورت اصطلاحی ترجمه کنند . این هدف آنهاست ، اما ترجمه ها غالباً مخلوطی از انتقال تحتاللفظی واحدهای دستوری به همراه ترجمۀ اصطلاحی معنای واژگان میباشد . ترجمه به صورت اصطلاحی همیشه ممکن نیست . یک مترجم ممکن است بخشهایی از ترجمهاش را به شکلهای بسیار طبیعی بیان نماید و سپس در بخشهای دیگر عقبگرد کرده و به سراغ شکل تحتاللفظی برود . ترجمهها بر روی زنجیرهای از بسیار تحتاللفظی تا تحتاللفظی ، تا تحتاللفظی تعدیلشده و تا نزدیک به اصطلاحی و اصطلاحی قرار میگیرند و چه بسا تا به ترجمۀ بیش از حد آزاد نزدیک شوند .
ترجمه بیش از حد آزاد مورد پذیرش بسیاری از اهداف نیست . ترجمه بیش از حد آزاد ترجمه ای است که اطلاعاتی اضافه بر آنچه در متن مبدأ آمدهاست به آن افزوده شده باشد نظیر اطلاعاتی که معنای متن مبدأ را تغییر دهد و یا حقایق تاریخی و محیط فرهنگی متن زبان مبدأ را تحریف نماید . گاهی ترجمۀ بیش از حد آزاد به خاطر مقاصد شوخیآمیز انجام میگیرد و یا موجب پاسخ خاصی از جانب گویشوران زبان مقصد میشود . در هر حال ، اینگونه ترجمهها به عنوان ترجمههای عادی قابل قبول نمیباشند . تأکید قضیه بر عکسالعمل کسانی است که چنین ترجمهای را میخوانند یا میشنوند در چنینن ترجمههایی معنا لزوماً همان چیزی نیست که در زبان مبدأ وجود دارد . به ترجمهای از پاراگراف زیر توجه کنید . خواهید دید که ترجمهای است بیشتر از حد آزاد :
One day soon after her (Lolita’s) disappearance , an attack of abominable nausea forced me to pull up on the ghost of an old mountain road that now accompanied , now traversed a brand-new highway , whit its population of asters bathing in the detached warmth of a pale-blue afternoon in late summer . After coughing myself inside out , I rested a while on a boulder , and thinking the sweet air might do me good , walked a little way toward a low stone parapet on the precipice side of the highway . small grasshoppers spurted out of the withered roadside weeds . A very light cloud was opening its arms and moving toward a slightly more substantial one belonging to another , more sluggish , heaven-logged system .As I approached the friendly abyss , I grew aware of a melodious unity of sounds rising like vapor from a small mining town that lay at my feet , in a fold of the valley . One could make out the geometry of the streets between blocks of red and gray roofs , and green puffs of trees , and a serpentine stream , and the rich ore-like glitter of the city dump and beyond the town , roads crisscrossing the crazy quilt of dark and pale fields , and behind it all . great timbered mountains . But even brighter than those quietly rejoicing colors-for there are colors and shades that seem to enjoy themselves in good company –both brighter and dreamier to the ear than they were to the eye , was that vapory vibration of accumulated sounds that never ceased for a moment , as it rose to the lip of granite where I stood wiping my foul mouth .
..... یک روز در آن ایام که « لولیتا » ناپدید شده بود و من در جستجوی وی بودم کنار یک پرتگاه اتومبیل خود را متوقف نمودم که بتوانم چند دقیقه استراحت کنم . پرتگاه مزبور وضعی مخصوص داشت و در یک طرف آن یک محوطه وسیع بود که من میتوانستم اتومبیل خود را در آنجا متوقف نمایم بدون اینکه برای وسایل نقلیه که از جاده عبور مینمایند تولید مزاحمت کنم . یکطرف دیگر هم پرتگاه بود ، ولی در مقابل پرتگاه نردهای محکم از سمنت مسلح قرار داده بودند که مانع از آن میشد که اتومبیلها و کامیونها در پرتگاه سقوط نمایند . بعضی از این نردهها که کنار جادههای امریکایی جلوی پرتگاه نصب گردیده بهقدری محکم است که هرگاه یک کامیون سنگین هم بدان تصادم کند قادر به درهم شکستن آن نیست و کامیون به دره پرت نخواهد شد . ولی در آنجا که من نشسته بودم ، یک دره واقعی که رودخانهای از آن جاری باشد وجود نداشت بلکه یک دشت مقعر بود و جاده از بالای دشت میگذشت و برای اینکه اتومبیلها پرت نشوند مقابل جاده یک نرده از سمنت مسلح به وجودآورده بودند . من چون برای اولینمرتبه از آن جاده عبور میکردم ، از مقتضیات طبیعی اطلاع نداشتم و بعد از اینکه کنار جاده نشستم دشت مقعر را دیدم ، از مشاهده آن منظره حیرت کردم و دیدم که پایین پای من یک قصبه قرار گرفته ولی یک قصبه جدیدالبنای امریکایی با خیابانهای مستقیم و وسیع و چهارراههای منظم و من عبور اتومبیلها را در خیابانهای قصبه میدیدم و چون نسبت به قصبه مزبور ارتفاع داشتم خیابانها و چهارراهها زیر پای خود ، اشکال هندسی مشاهده مینمودم و تو گویی که یک نقشه یا یک ( ماکت ) را میبینیم .
( ماکت عبارت از نمونههایی است که معماران از عمارات و کارخانهها و پلها و سدها میسازند تا اینکه نشان بدهند که بعد از خاتمه کار ، آن عمارت یا کارخانه و پل و سد به چه شکل درمیآید.)
مترجم
درحالیکه مشغول تماشای آن قصبه بودم ، صدایی از زیر پایم شنیده شد و گوش فرادادم و دریافتم که صدای آکاردئون است . نوازنده آکاردئون که من او را نمیدیدم ، آهسته مینواخت و معلوم بود که در نوازندگی استاد نیست متوجه شدم اینکه میگویند صدا از پایین به طرف بالا صعود مینماید ولی از بالا به طرف پایین به خوبی نزول نمیکند درست است زیرا با اینکه من نوازنده را نمیدیدم صدای مزبور که قوی هم نبود چون از پایین برمیخاست بهطور واضح به گوشم میرسید ...
هدف مترجم باید بهوجودآوردن متنی در زبان مقصد با استفاده از انتخابهای دستوری و واژگانی آن زبان باشد که پیام موجود در زبان مبدأ را عیناً منتقل نماید .
هدف مترجم ترجمهای است اصطلاحی . اصل غالب بر همۀ اصول این است که ترجمۀ اصطلاحی معنای زبان مبدأ را ( یعنی معنایی را که منظور نظر ابلاغ کنندۀ اصلی است ) به شکل طبیعی زبان مقصد ، مجدداً ارائه میکند .
در هر حال همیشه خطر مداخله از شکل زبان مبدأ وجود دارد . مطالعه در ترجمههای بسیار نشان میدهد که برای ترجمۀ اصطلاحی لازم است مترجم تعدیلهای بسیار در شکل صورت دهد .
در عربی سامی یا ضمایر بهصورتهای مفرد ، مثنی و جمع به کار میروند اما در انگلیسی و یا فارسی فقط مفرد و جمع وجود دارد :
در انگلیسی ، ضمیر اول شخص جمع we زمانی به کار میرود که معنای واقعی you است . دلیل به کار بردن we نشاندادن غمخواری و درک متقابل است .
پرستار به کودک مریض میگوید :It is time for us to take our medicine ” “ و یا معلم میگوید : We'll walk quietly to our place / we're not going to shout واضح است که ضمایر به پرستار یا معلم اشاره ندارند بلکه اشاره به کودکانی دارند که مورد خطاب میباشند یعنی (( شما )) you در ترجمۀ این ضمایر به زبان دیگر ترجمۀ تحتاللفظی we به اول شخص جمع احتمالاً معنی را تحریف خواهد کرد . مترجم باید به دنبال پیدا کردن راه طبیعی برای رساندن معنای دوم شخص و در عین حال اظهار همدردی موجود در جملات زبان مبدأ باشد .
ساختارهای دستوری زبان مقصد و مبدأ نیز با هم فرق دارند . به جملات زیر در فارسی و انگلیسی توجه کنید :
Mary has been living in Tehran for 5 years .
مری 5 سال است در تهران زندگی میکند .
( زمان حال به جای ماضی نقلی )
او گفت که نمیآید . He said he could’nt come .
( آینده به جای آینده در گذشته )
مری گفت که مرد را دیده است . Mary said that she had seen the man .
( ماضی نقلی به جای ماضی بعید )
به او شغل مستخدمی دادند . He was given the job of a janitor.
( معلوم به جای مجهول )
ترجمه اجزاء مهم واژگانی
هر زبانی شیوۀ اصطلاحی خاص خود را برای بیان معنا از طریق اقلام واژگانی ( کلمات ، عبارات و غیره ) دارد . زبانها لبریز از اصطلاح ، معانی ثانویه ، استعارهها و دیگر معانی مجازی هستند . به شیوۀ زیر برای بیان تبدار بودن در فارسی و انگلیسی توجه کنید :
بدنش داغ است .
مثل کوره میسوزد .
تب دارد .
که به صورت تحتاللفظی بهصورتهای زیر به انگلیسی برگردانده میشوند :
His body is hot .
He is burning like a furnace .
He has fever .
( بدون حرف تعریف )
ولی در انگلیسی میگوییم :
He has a fever.
He has a temperature .
He runs a temperature .
و برای پایین رفتن تب در فارسی میگوییم :
تبش پایین رفت .
تبش افتاد پایین .
تبش پایین آمد .
خنک شد .
که به صورت تحتاللفظی بهصورتهای زیر به انگلیسی برگردانده میشوند :
His body is hot .
He is burning like a furnace .
He has fever .
( بدون حرف تعریف )
ولی در انگلیسی میگوییم :
He has a fever.
He has a temperature .
He runs a temperature .
و برای پایین رفتن تب در فارسی میگوییم :
تبش پایین رفت .
تبش افتاد پایین .
تبش پایین آمد .
خنک شد .
که به صورت تحتاللفظی بهصورتهای زیر به انگلیسی برگردانده میشود .
His fever went down .
His fever fell down .
His fever came down .
He cooled .
که همۀ آنها در انگلیسی بهصورتهای :
His fever went down .
His temperature returned to normal .
ترجمه میشوند .
تمام زبانها دارای اصطلاحات هستند ، یعنی یک رشته کلماتی که معانی آنها با معانی تکتک کلمات فرق دارد . در انگلیسی اصطلاح “bull-headed”را به معنی )) کلهشق (( به کار میبریم ، در حالیکه این معنی نه معنای کلمۀ bull را دارد و نه معنای head را ( البته )) کله در فارسی همان (( سر است و چنین چیزی اتفاقی است ) . زبانها پر از اینگونه اصطلاحات هستند . آنچه در زیر میآید تعدادی از اصطلاحات انگلیسی با into و in است :
Run into debt , rush into print , stop into a practice, fly into a passion , spring into notice , jump into a fight , dive into a book , wade into adversity , break into society , stumble into acquaintance , glide into intimacy , fall in love .
باوجود همۀ این ترکیبات هیچکس نمیتواند بگوید :
Break into debt or fall into print or wade into practice
این ترکیبات ثابت هستند و گفتن ترکیباتی چون : break into debt , fall into print , wade into practice ، etc ممکن نیست ترکیبات ثابتاند ، زیرا شکل و معنی آنها از همین ترکیب ناشی میشود . ترجمۀ تحتاللفظی کلمه به کلمۀ این اصطلاحات به زبان دیگر بیمعنی خواهد بود . حفظ شکل ممکن نیست ، ولی واژه یا عبارت معادل در زبان مقصد همان واژه یا عبارت صحیحی است که در ترجمه به کار میرود . به اصطلاحات زیر در زبان فارسی و معادل آنها در زبان انگلیسی توجه کنید . در ستون اول ترجمۀ تحتاللفظی آنچه در فارسی میآید و در ستون دوم ترجمۀ اصطلاحی آن در زبان انگلیسی آمده است .
اصطلاحی تحتاللفظی
I expect a faver from you . My eye is toward your hand .
چشمم به دست شماست
A flower in the corner of your face .
I didn’t expect it from you . گلی به گوشۀ جمالت
Say it again!
You can say that again !
You are telling me !
You have said it !
Keep / maintain a level head Don’t lose yourself
خودت رو نباز
Egg somebody on put watermelon under sb’s arm
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
That’s ( something ) different
آن فرق دارد
That’s a horse of another color. That became a thing
That’s a different kettle of fish این شد یه چیزی
That’s another cup of tea .
برای مترجمانِ خواهان ارائۀ ترجمۀ اصطلاحی خوب تشبیهات لفظی غالباً چالشآمیز است . چهبسا که ترجمۀ لفظ به لفظ blind as a bat در زبانی که مقایسۀ میان a blind person ( آدم کور ) و خفاش ( a bat ) بهعنوان تشبیه لفظی هرگز به کار نرفتهاست واقعاً عجیب بنماید . همچنانکه در فارسی خیلی معمول نیست . در زبان آگوارونا ( در پروُ ) طبیعیتر آن است که بگویند blind as a fox ( به کوری روباه ) که در پسِ این اصطلاح افسانهای شنیدنی است . اهالی پرو میگویند خورشید چشمهای خوب روباه را به عاریت میگیرد به آسمان بازمیگردد و چشمان ناتوان خود را به روباه میدهد . بههمین علت است که میگویند وقتی روباه میخواهد ببیند سر را عقب میبرد و با گلو نگاه میکند . تشابهات لفظی غالباً برپایه داستانها و حوادث تاریخی است . خیلی اوقات اصل تشابهات دیگر مشخص نمیباشد .
در خیلی از زبانها اسامی حیوانات را بهصورت استعاره به کار میبرند . ولی نحوۀ مقایسه غالباً متفاوت است . بنابراین در صورتیکه تعدیلی صورت نگیرد تشبیه درست فهمیده نمیشود . مثلاً وقتی در انگلیسی کسی را « خوک » خطاب میکنند معمولاً معنایش این است که او آدمی کثیف و حریص برای خوردن . در حالیکه همین کلمه pig در زبانهای مکزیکی معانی مختلف دارد . در مکزیکو به آدم احمق گفته میشود ، در زلتان کسی است که روی زمین میخوابد ، در آزتک به « آدم مست » گفته میشود ، در اوتوی به آدم فاسد و غیر اخلاقی . در استفادۀ استعاری از کلمۀ خوک در صورتی که دقت نشود ترجمه آن در زبان مقصد غلط از آب درخواهد آمد .
بعضی ترکیبهای واژگانی زبان مبدأممکن است مبهم بوده و معنی آن صراحت نداشتهباشد .
مثلاً “ It's too hot to eat ” ممکن است دارای یکی از معانی زیر باشد .
1- بهقدری گرم است که نمیشود آنرا خورد . ( مثل غذا )
2- هوا اینقدر گرم است که نمیشود غذا خورد . یا it را برای حیوان به کار ببریم و بگوییم اسب بهقدری گرمش است که نمیتواند غذا بخورد . ترجمۀ چنین جملهای به زبانی مثل فارسی بهصورتی که یک جمله هر سه معنا را ابلاغ نماید ممکن نیست در فرآیند ترجمۀ اصطلاحی اینگونه ابهامات باید غالباً رفع شده و تنها معنایی که مورد نظر است ابلاغ گردد .
نتیجه : ترجمه روندی پیچیده است . با اینحال مترجمی که مقید به انتقال معناست درخواهد یافت که در زبان مقصد راهی برای بیان معنای مطلوب وجود دارد ، گرچه ممکن است اینراه با شکلی که در زبان مبدأ است بسیار متفاوت باشد . در روزهای قدیم مردانی چون سیسرو و هوراس اصرار داشتند که انسان باید معنا و نیروی کلی زبان را ترجمه کند . ترجمۀ تحتاللفظی مورد تمسخر قرار میگرفت . هوراس میگفت که مترجم وفادار کسی است که کلمه به کلمه ترجمه نکند . جرمی ( Jerome ) میگفت برای ترجمۀ خوب دو چیز لازم است – فهم کافی از زبان اصلی ( زبان مبدأ ) و تسلط کافی به زبانی که به آن ترجمه صورت میگیرد ( زبان مقصد ) .
اما با توجه به پیچیدگی ساختارهای زبانی ، چگونه یک مترجم میتواند امیدوار باشد که ترجمهای کامل ارائه نماید ؟ تنها با تحلیل دقیق زبان مبدأ میتوان از گرایش به ترجمۀ تحتاللفظی اجتناب کرد و قبل از هر چیز باید پیام مورد ابلاغ را به صراحت فهمید . مترجمی که با صرف وقت به مطالعۀ متن زبان مبدأ میپردازد تا تحلیل معنایی آن را به رشته تحریر درآورد ، و آنگاه به جستجوی راه معادلی میرود که همان پیام را بهگونهای طبیعی به زبان مقصد برگرداند ، قادر خواهد بود که ترجمهای کامل و گاه درخشان ارائه نماید . هدف او باید این باشد که از تحتاللفظی بودن اجتنابکرده و در طریق رسیدن به متن اصطلاحی به زبان مقصد بکوشد . در صورتیکه خوانندگان زبان مقصد اصلاً متوجۀ ترجمه بودن اثر او نشوند ، بلکه آنرا صرفاً متنی به زبان مقصد به منظور اطلاعرسانی و لذت بخشیدن به آنان بدانند ، مترجم متوجه توفیق خود خواهد شد .