معنای تلویحی
بنابر این ترجمه عبارتست از: رساندن یک معنا به زبان دوم به گونهای که در زبان اول ابلاغ شده است. اما برای اینکه این کار به درستی انجام گیرد باید از این حقیقت که معنای مختلفی وجود دارد آگاه باشیم. چنین نیست که همهی معناهای مورد ابلاغ به گونهای آشکار به شکلهای موجود در متن زبان مبدا بیان گردد. کشف معنای متن مورد ترجمه شامل توجه به اطلاعات تلویحی و تشریحی هر دو است. هدف این فصل آن است که دیدی کلی از اهمیت معنای تلویحی در اختیارمترجمان بگذارد. مسالهی معنای تلویحی چیزی است که در سراسر کتاب به کرات از آن سخن به میان خواهد آمد.
انواع معانی
مردم معمولا خیال میکنند که معنی عبارتست از چیزی که کلمات یا جملات به آن اشاره دارند. مثلا کلمهی apple اشاره به میوهای دارد که ثمرهی نوعی درخت است. مردم به خاطر آنکه سیب (apple) را دیدهاند و آموختهاند که به آن سیب (apple) بگویند، معنای آن را میدانند. این نوع معنی را معنای ارجاعی referential meaning میگوییم، زیرا کلمه به چیز، رویداد، اسناد یا ارتباط خاصی که شخص قادر به تصور و یا درک آن است، ارجاع میشود، جمله از آن جهت معنی دارد که به چیزی که رخ داده یا رخ خواهد داد و یا به عنوان یک رویداد تصور گردیده ارجاع میگردد. معنای ارجاعی خود همان موضوع ارتباط یا محتوای ارتباط است.
معنای ارجاعی به صورت ساختاری معنایی تنظیم شده است، تکههای اطلاعاتی کنار هم جمع شدهاند، به عبارتی دیگر آنها را گرد هم جمع کردهاند و بیان آنها به کمک ترکیبهای مختلف صورت میگیرد. به موازات گردهمآیی آنها در واحدهای بزرگتر با معنای سازمانی در سخن روبرو میشویم که در ترجمه باید مورد توجه قرار گیرد. مثلا در صورتی که در متن به apple (سیب) اشاره شده باشد و دوباره در متن از apple یاد شود، ای حقیقت که این همان apple (سیب) است جزئی از معنای سازمانی متن است. ممکن است اطلاعات خاصی کهنه و از مد افتاده باشند، بعضی تازه، عدهای هم احتمالا موضوع مورد سخن، اطلاعات دیگر مفسر موضوع و اطلاعاتی جند هم هستهی مرکزی پیام و یا به عبارت دیگر اطلاعات مهمتر و یا برجستهتر را تشکیل دهند. آنچه اطلاعات ارجاعی را به صورت متنی منسجم گرد هم میآورد معنای سازمانی است.
علائم متن سازمانی عبارتند از اشارهی مستقیم، تکرار، گروهبندی، و یا عوامل مهم بسیار دیگر در ساختار دستوری یک متن.دو موضوع ٫٫ Mary peeled an apple٬٬ و ٫٫Mary ate an appl٬٬ شامل Mary است به عنوان کنندهی کارو Apple که در هر دو موضوع مورد عمل میباشد. به Mary و Apple هر دو، دوباره (به عنوان معنای ارجاعی) اشاره شده است. اما برای اینکه یک ساختار دستوری صحیح تشکیل دهیم همچنین باید بدانیم که در معنای سازمانی فقط یک Mary و یک Apple وجود دارد و یا دو Mary و دو Apple.اگر هردو یکی باشد روساخت انگلیسی شکلی این چنین خواهد داشت: Mary peeled an apple, and then she ate it پس از آنکه موضوع اولی داده شد Mary و Apple هردو اطلاعات قدیم به حساب میآیند. و بنابر این به جایشان شکلهای ضمیری به کار میرود.اما اگر به هر حال به دو Mary و یا Apple اشاره شود، آنگاه لازم است که شکل دستوری جمله چنین موردی را با جملهای نظیر جملهی زیر نشان دهد:
Mary peeled an apple, and then the other Mary ate it.
همه زبانها دارای علائم معنای سازمانی هستند ولی این مطلب در زبانهای مختلف گوناگون است. مثلا شکلهای ضمیری در تمامی زبانها یکسان بهکار نمیرود، اما تمام زبانها برای نشان دادن قدیمی بودن نوع اطلاعات از شیوهای رسمی برخوردارند.علاوه بر معنای ارجاعی و سازمانی وضعی نیز برای درک هر نوع متنی بسیار حائز اهمیت است. پیام لازم بهصورت یک موقعیت ارتباطی تولید میشود. ارتباط میان نویسنده و گوینده و شخص مورد خطاب در برقراری ارتباط تاثیر میگذارد. محل برقراری ارتباط ، زمان آن، سن، جنس و مقام اجتماعی گوینده و شنونده، روابط میان آن دو، پیش تصوری که آنها در برقراری ارتباط وارد میکنند، زمینهی فرهنگی گوینده و شخص مورد خطاب، و بسیاری از مسائل دیگر مربوط به موقعیت به معنای وضعی منجر میشوند.مثلا برای اشاره به یک شخص واحد میتوان از اقلام واژگانی گوناگونی استفاده کرد. برای اشاره به شخصی به نام جان اسمیت، به تناسب موقعیت، میتوان از واژههای professor smith، Mr. smith، john و غیره استفاده کرد. چنین انتخابی دارای معنای وضعی است و ممکن است نشان دهندهی رسمس بودم یا غیر رسمی بودن موقعیت باشد. دوستی که به هنگام سلام و احوال پرسی در صبح او را جان john خطاب کرده، چه بسا بعدا در همان روز به هنگام معرفی زنش در جلسهی سمینار با لفظ professor smith از او نام ببرد. شکلهای مختلفی واژگانی برای نشان دادن معنای وضعی انتخاب میشود.یک متن ممکناست به علت دارا بودن معنای وضعی بسیار برای کسی که فرهنگ زبان مورد تکلم را نمیداند کاملا غیر قابل فهم باشد. به هنگام ترجمه به زبان دیگر در صورتی که قرار باشد کل معنای مورد نظر به خوانندگان ابلاغ گردد چه بسا لازم باشد معنای وضعی اصلی به شکل روشنتر ضمیمه شود.حدود تغییرات مفاهیم ضمنی در ترجمه که حاصل این سه معناست به تفصیل در تمامی فصول باقی مانده کتاب مورد بحث قرار خواهد گرفت با این حال یک مساله در ترجمه بسیار اساسی است و چیزی است که مستقیما به این سه نوع معنی ارتباط پیدا میکند و آن این حقیقت است که در هر متنی معنایی وجود دارد که به طور صریح بیان میشود و معنایی که به حالت ضمنی (تلویحی) باقی میماند. مترجم باید از این دو مطلب با اطلاع باشد. القاء تمامی این سه معنا را اطلاعات ضمنی و صریح انجام میدهند.
اطلاعات ضمنی و صریح
همانگونه که در بالا گفته شد، مترجم باید از اطلاعات ضمنی و صریح که وسیلهی ابلاغ قرار میگیرد، مطلع باشد. وقتی مردم مینویسند و یا صحبت میکنند میزان اطلاعاتی را که در متن (نوشته یا صحبت) میآوردند به میزان اطلاعات مشترک گوینده (نویسنده) و شخص مورد خطاب مربوط است.وقتی در مورد چیزی صحبت میکنیم مقداری از اطلاعات را به دلیل آنکه شخص مورد خطاب (شنونده، خواننده) از قبل این حقایق را میداند و احتمالا ضمیمه کرن آنها موجب اهانت به او شود، حذف میکنیم. چنین کاری ممکن است تلویحا این معنا را داشته باشد که شنوندگان یا خوانندگان بیاطلاع یا نادان هستند. بنابر این در هر اطلاعاتی مقداری از اطلاعاتی که وسیلهی ابلاغ قرار میگیرد، چه در گفت و شنود و چه در نوشتار، به صورت ضمنی باقی میماند. مثلا از جمله مطالبی که گویندگان خبر در آمریکا میخوانند چنین است:
The Clinton tax bill passed in the senate today.
اگر گوینده میگفت:
The tax bill proposed by the president of the United states, Bill Clinton, was passed in the senate of the United states today.
مردم بیدرنگ از گوش دادن به این گوینده خودداری میکردند. چنین آدمی وقت آنها را به خاطر مطالبی که میدانند تلف میکند. این نوع اطلاعات، اطلاعات مشترک است.
تمامی ارتباطات برپایهی اطلاعات مشترک است که ممکن است شامل ساختارهای زبان مشترک، فرهنگ مشترک، مکالمات قبلی، مطالعهی مطلب یکسان، تجربهی مشترک و اموری از این قبیل باشد. در همهی متون مورد نظر برای ترجمه اطلاعات ضمنی وجود دارد. به عبارت دیگر در خود متن به صورت صریح بیان نشده است. مقداری از اطلاعات و یا معنی به دلیل ساختار زبان منبع و مقداری به دلیل آنکه از قبل در جای دیگری از متن آمده است و قدری از آن هم به دلیل اطلاعات مشترک بودن در وضعیت ارتباط، به صورت ضمنی باقی میماند. با این وجود اطلاعات ضمنی جزئی از معنایی است که باید به وسیلهی مترجم ابلاغ گردد، زیرا جزئی از معنایی است که از نظر نویسندهی اصلی فهمیدنی است.
از این رو اطلاعات صریح، اطلاعاتی است که به کمک اقلام واژگان و شکلهای دستوری آشکارا بیان میشود و جزئی از شکل رو ساخت میباشد. اطلاعات ضمنی اطلاعاتی است که شکل خاصی ندارد، ولی اطلاعات آن جزئی از ابلاغ کلی مفروض و یا مورد نظر نویسنده است.ممکن است اطلاعات به صورت ضمنی باشد که ارجاعی است یا سازمانی و وضعی و یا وضعی تنها، به عبارتی چه بسا هر سه نوع معنی، صریح ویا ضمنی باشند.
معنای ارجاعی ضمنی
در تمامی متون، اشاره به اشیاء، رویدادها، اسنادها و ارتباطات بهصورت ضمنی باقی میماند. معنا در متن موجود است اما بهصورت صریح ابراز نمیشود. مثلا اگر کسی بپرسد: How many people came? شخص مورد سوال ممکن است جواب دهد: Ten معلوم است که معنای ten در این زمینه یعنی Ten people came ارجاع به people و came در پاسخ بهصورت ضمنی باقی میماند.تمامی زبانها شکلهای دستوری اجباری دارند، اما زبانها در مورد آنجه اجباری است یکسان نیستند. مثلا در انگلیسی صراحت دادن به این نکته که آیا اسم مفرد است یا جمع اجباری است. در انگلیسی گفتن I saw dog walking down the street جایز نیست. باید گفت I saw dogs walking down the street و یا I saw a dog walking down the street در انگلیسی باید بر عدد تصریح گردد اما در بسیاری از زبانها چنین نیست.اسمهایی که به رویدادها اشاره دارند دارای اطلاعات ضمنی میباشند. در آنجا که شکل اسمی بهکار میرود نشانهای از کنندهی کار و آنچه کار برآن واقع میشود، وجود ندارد: جملهی Help will come نه دارای مفعول است و نه فاعل (کنندهی کار و آنچه کار بر آن واقع میشود ضمنی است) اما در زبانی که برای شرح این رویداد از فعل استفاده میکند باید فاعل و مفعول را اضافه کرد یعنی جمله را به شکلی اینگونه درآورد:
Someone will come and he/ they help us.
و در واقع هیچ معنای ارجاعی اضافه نشده و فقط اطلاعات به جای آنکه بهصورت ضمنی باقی بماند تصریح بخشیده شده است.در زبان پیدگینی (در پایوآ، گینهی جدید) فرقی میان مذکر و مونث وجود ندارد ولی وقتی این زبان پیدگینی به یکی از زبانهای پایوای گینهی جدید ترجمه میشود تصریح بخشیدن به این مطلب اجباری است. در ترجمهی همان مطلب به انگلیسی مشخص کردن مذکر، مونث و خنثی با وجودی که متن اصلی در پیدگین به صورت ضمنی باقی مانده ضرورت دارد.اینکه کدام معنای ارجاعی ضمنی است و کدامیک صریح به آن زبان خاص مربوط میشود. چون زبانها در این مساله بسیار با هم تفاوت دارند. در ترجمه باید تعدیلهای بسیاری صورت گیرد. این مطلب در همین کتاب بعدا به تفصیل بیشتر مورد بحث قرار میگیرد.این واقعیت که مقداری اطلاعات در ساختارهای معین دستوری بهصورت ضمنی باقی میماند موجب ابهاماتی خواهد شد. مثلا جملهی: ٫٫ The shooting of hunters ٬٬ در انگلیسی مبهم است، این عبارت دارای دو ساختار معنایی است. در صورتی که اطلاعات ضمنی به اطلاعات صریح بدل شود ممکن است چنین معنی شود: someone shot the hunters و یا The hunters shot something. در یک مورد کنندهی کار با مفهموم ضمنی باقی مانده و در دیگری آنچه مورد عمل قرار گرفته. در ترجمهی اینگونه شکلهای مبهم، از آنجا که زبان مقصد اطلاعات ضمنی را صراحت میبخشد ابهام برطر خواهد شد. با این وجود در ترجمه شایان اهمیت است که توجه داشته باشیم که اطلاعات ضمنی و ابهام گاهی با هم ارتباط دارند.
اطلاعات ضمنی و معنای سازمانی
هر متن یک واحد است. این واحد به طریقی منطقی تنظیم شده. از ویژگیهای آن انجام، استمرار، ترتیب گروهی و الگوهای مشخص است. جریانی از اطلاعات تازه و کهنه و تکرار آنها به نشان دادن انجام کمک میکند و راههای گوناگونی که عنوان و یا منظور متن را نشان میدهد وجود دارد. اما در این مورد که چگونه این طالب نشان داده میشوند زبانها با همدیگر اختلاف دارند. یک زبان ممکن است از شکلهای جانشین اسم بسیار استفاده کند و زبان دیگر ممکن است شکلهای جایگزین فعل را زیاد مورد استفاده قرار دهد. یک زبان از علائم روشن برای رویدادهایی که استخوان فقرات یک داستان را تشکیل میدهد بهره میگیرد و زبان دیگر تکیه بر ترتیب تاریخی وقایع داشته باشد.در بسیاری از زبانهای ضمنی گذاشتن قدری از اطلاعات وجه مشخصهی معمول برای نشان دادن معنای سازمانی است بخشی از اطلاعات که در ساختار معنایی واقع میشود در دستور زبان بهصورت ضمنی برای نشان دادن منظور اصلی و یا تکیه کلام باقی میماند.در عبری، شرح خلقت در سفر پیدایش یک معنای صریح خداوند سی و دوبار در این متن تقریبا کوتا بهکار رفته زیرا خداوند کنندهی بسیاری از اعمالی است که شرح آنها آمده استف ولی در زبانهای دیگر وقتی کلمهی خداوند را در ابتدای ترجمه بکار بریم در کل باقی ماندهی داستان به صورت ضمنی باقی میماند، در بعضی زبانها برای حفظ بخشی از معنا از ضمیر استفاده میشود ولی در بعضی دیگر فقط وندهای فعلی نشان دهندی سوم شخص این کار را انجام میدهد. قدری از اطلاعات در جملات اینگونه متنها برای افزودن انجام به داستان بهصورت ضمنی باقی میماند. هیچ اطلاعاتی از میان نمیرو، فقط بهصورت ضمنی گفته میشود. مثلا وقتی از زبان عبری به زبان آگورونایی ترجمه میکنیم شکل معادل خداوند فقط در ابتدا و زمانی که اطلاعات جدید است بهصورت صریح ترجمه میشود و ار آن پس که بهصورت اطلاعات قدیم درمیآید به صورت صریح تکرار نمیشود بلکه در سراسر متن بهصورت ضمنی باقی میماند. در صورتی که مرتبا بهصورت صریح تکرار شود خوانندهی زبان آگورونایی به کلی گیج خواهد شد و خیال خواهد کرد که در کار خلقت خداهای بسیاری دست داشتهاند.بعضی زبانها از ساختارهای مجهول برای تاکید استفاده میکنند. با استفاده از ساختار مجهول مقداری از معنا، از آنجا که نیازی به ذکر کنندهی کار نیست، بهصورت ضمنی باقی میماند. مثلا The school was founded in 1902 را احتمالا برای تاکید school (مدرسه) بهکار میبرند ولی برای رسیدن به این مقصود بنیانگذار مدرسه را باید بهصورت ضمنی رها کرد. اطلاعاتی که بهصورت ضمنی رها میگردد معنای ارجاعی نام دارد ولی بهخاطر نشان دادن معنای سازمانی یعنی تاکید بر school بدین گونه باقی میماند موضع معنادار این خواهد بود که: The school in 1902 founded (someone) در یک زبان تاکید را با شکل دستوری مجهول نشان میدهند، در زبان دیگر شکل کاملا متفاوت دیگری برای نشان دادن تاکید بهکار میرود و از مجهول استفاده نمیشود. در این صورت لازم است کنندهی کار صریح باشد. مثلا در زبان آگورونایی لازم است که همان جمله چنین ترجمه شود:founded a school (The community) یعنی معنای سازمانی تاکید را باید با پیش کلمهای که قبل از school میآید نشان داد. در فارسی نیز جملات معلوم بر جملات مجهول ارجحیت دارند.شکلهایی که صراحت کمتر دارند غالبا برای نشان دادن معنای سازمانی به کار میروند. مثلا ضمایر، جانشینهای فعلی و دیگر کلمات جایگزین از اسامی و افعالی که به جایشان بهکار میروند صراحتشان کمتر است نکتهی مهم آن است که مترجه از نیاز به تعدیل این موارد در کار ترجمه آگاه باشد. بعضی از زبانها صریحتر بودن ترجمهی زبان مقصد از زبان مبدا را لازم میدانند. در مورد دیگر شاید صراحت بیان چندان ضروری نباشد.
معنای وضعی ضمنی
اطلاعاتی را که هنگام گفتگو با شخصی بهصورت ضمنی باقی میگذاریم، به وقت صحبت با دیگری صراحت میبخشیم. همسری به شوهرش میگوید: My son, peter, is sick و یا My son is sick برای مشخص کردن هویت peter بهکار بردن My son برای شوهر که peter را خوب میشناسد ضروری نیست.غالبا در مکالمهی عادی اطلاعات زیادی وجود دارد که در جریان موقعیت استمرار دارد و فهم دقیق مطلب را بدون بهکار بردن واژههای بسیار ممکن میسازد. مثلا مادری که میبیند عنقریب فرزندش دستش را روی آتش میگذارد، به علت وضعیت موجود فریاد میزند: (نه)! کودک پیام را میفهمد: (دستت را در آتش نگذار!) تمامی این اطلاعات به علت وضعیت موجود در یک کلمهی (نه) خلاصه میشود. در وضعیت متفاوت دیگر ممکن است (نه) معنایی کاملا متفاوت داشته باشد، مثلا وقتی که در جواب این سوال باشد: (آیا امروز به شهر رفتید؟) در آن مورد اطلاعات ضمنی د رموقعیت یافت نمیشود بلکه در سوالی است که پرسیده میشود، به عبارت دیگر در زمینهی زبان شناختی آن است.کسی که متعلق به فرهنگ خاص است ممکن است داستانی را در مورد رویدادی در یک فرهنگ دیگر بخواند و فهم داستان بهخاطر ضمنی بودن بسیار مطلب اصلا برایش میسر نشود. مثلا ریچاردز (١٩٧٩) که با گویشوران به زبان وااورا Waura (از زبانهای برزیلی) کار میکرد میخواست یکی از داستانهای آنان را به پرتقالی ترجمه کند، اما از آنجا که خود متن، شرکت کنندگان گوناگون داستان را مشخص نمیکرد کار ترجمه را دشوار دید. داستان پرداز اطلاعات خود را به این ذلیل که همهی افراد آن فرهنگ خاص میدانستند در آن نمایش مورد شرح چه کسی چه کاری میکند تصریح نکرده بودند. ساختار زبان ضمیمه کردن این اطلاعات را ضروری ندانسته بود و چون فرهنگ عامه آن را در اختیار مخاطبان قرار میداد، بهصورت ضمنی باقی میماند. اما در ترجمهی آ٬٬ به زبان پرتقالی تصریح نامهای بازیکنان برای فهم داستان ضروری بود. برای فهم کامل متن، شخص باید شرایط وضعی ارتباط را بداند.یکی از چالشهای رودرروی مترجم دانستن زمان مناسب برای ضمیمه کردن اطلاعات ضمنی است. شاید مطلب نویسنده برای مردی باشد که دارای فرهنگ و تجاربی چون خود او هستند، اما مترجه یا کسانی که او دوست دارد ترجمهاش را بخوانند شاید چنین زمینهای را نداشته و چهبسا که توانایی فهم بیشتر این اطلاعات ضمنی را نداشته باشند. در صورتی که او قدری از این اطلاعات ضمنی را بهصورت اطلاعات صریح درنیاورد احتمالا آنها قادر به درک ترجمهاش نخواهند بود.همانطور که بعدا به تفصیل خواهیم گفت، مترجم مایل نیست اطلاعاتی را که بخشی از متن مورد ترجمهی اوست به متن بیفزاید. بین اطلاعات ضمنی و اطلاعاتی که اصلا وجود ندارند و هرگر در نظر نبوده است جزئی از ارتباط باشد تفاوت وجود دارد. مثلا در مثال: My son peter is sick مادر نمیگوید:
Peter has brown hair and is 10 years old
این اطلاعات که بهصورت ضمنی وجود ندارند، جزئی از ارتباط نیست و بنابراین نباید اضافه شود.اگر کسی بگوید: John made the Queen,s List فرض بر این است که خوانندگان بدانند غرض از ملکه، ملکهی انگلستان است. اما برای مخاطبانی که این حقیقت را نمیدانند و هرگز در مورد Queen (ملکه) چیزی نشنیدهاند، از لیست (list) که بگذریم، اطلاعات ضمنی را هم باید افزود. این خبر غایب نیست، بهصورت ضمنی آمده است و جزئی از وضعیت ارتباط میباشد. ترجمه باید از چنان صراحتی برخوردار باشد که مثلا بگوید: John made the Queenof England,s yearly honor list اطلاعات ضمنی را فقط زمانی باید اضافه کرد که ابلاغ معنای صحیح مورد نظر باشد و یا طبیعی بودن شکل را در ترجمه زبان مقصد تضمین نماید. بعضی اوقات لازم است که این اطلاعات را بهدلیل آنکه نویسنده زبان مبدا و مخاطبان او اطلاعاتی را با هم در میان میگذارند که مخاطبان زبان مقصد با هم در میان نمیگذارند تصریح بخشیم.