معادلهای واژگانی برای مفاهیم مشترک (شناخته شده)
ترجمه را بهعنوان روند مطالعهی واژگان، ساختار گرامری و وضع و حال متن مبدأ از نظر برقراری ارتباط وتحلیل آن برای تعیین معنا و آنگاه ساختن مجدد همان معنا با استفاده از شکلهای زبان مقصد توصیف کرد. مترجم دائماً در جست و جوی معادلهای واژگانی میان زبان مبدأ و زبان مقصد است. اما همانطور که در فصول گذشته گفتیم این کار گاه روندی پیچیده است.واقعیت این است که گویشوران زبان مقصد فرهنگی متفاوت با گویشوران زبان مبدأ دارند و این خودبه خود یافتن معادلهای واژگانی را دشوار میکند. جور نبودن واژگان در زبان مترجم را ملزوم میکند که در روند ترجمه دست به کار تعدیلهای بسیار بزند. اجزای تشکیلدهندهی معنا در زبانها به صور گوناگون گروهبندی میشوند، به گونهای که معادلیابی یک به یک و لفظ به لفظ اقلام واژگانی غیرممکن میگردد. درضمن مترجم سعی هم بر این دارد که در جست وجوی راه درست و طبیعی برای بیان معنا باشد. ازاینرو شکل ترجمه چه بسا که با شکل متن مبدأ کاملاً متفاوت از آب در بیاید حتی زمانی که مفاهیم دو زبان یکی باشد.در انتخاب معادلهای واژگانی مناسب باید به سه مسأله توجه داشت: اول، در زبان مبدأ مفاهیمی وجود دارد که در زبان مقصد شناخته شده (مشترک) است، اما در ترجمه از معادلی که لفظ به لفظ نیست استفاده میشود؛ دوم، مفاهیمی در زبان مبدأ وجود دارد که در زبان مقصد شناخته نیست؛ و سوم، اقلام واژگانیای در متن وجود دارند که اصطلاحات کلیدی و یا به قولی دارای اهمیت از نظر مضمون و تدوین متن هستند و نیاز به توجه ویژه دارند در این فصل فقط به موضوع اول یعنی معادلهای واژگانی شناخته شده در دو زبان میپردازیم.
معادلهای واژگانی غیرحقیقی
با آنکه بیشتر مفاهیمی که در یک متن خاص میآیند در زبان مبدأ نیز یافت میشوند ولی بیان آنها به صور مختلف صورت میگیرد. طیف گستردهای از اجزای تشکیلدهندهی معنا در زبانها مشترک است. ولی تصور همانندی تام و تمام وجود ندارد. در هر زبان مفاهیمی وجود دارد که در زبان دوم ناشناخته است. اما زمانی که همان مفاهیم بهکار میروند شیوهی بیان آنها در دو زبان، بسیار متفاوت است.همانطور که قبلاً گفته شده است. زبانها اجزای تشکیلدهندهی معنا را به گونهای متفاوت با هم ترکیب میکنند و اجزای تشکیل دهندهی معنا متفاوت بوده و هم گروه شدن آنها در زبانهای مختلف، متفاوت است. معمولاً مفاهیم ثانویه و مفاهیم مجازی اقلام واژگانی زبانها هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. چه بسا که در یک زبان ایدهای را مثلاً از دیدگاه مجازی و در زبان دیگر با دیدی غیرمجازی و یا در یک زبان مثبت و در زبان دیگر منفی بنگرند. باتوجه به گوناگونی بسیار در واژگان زبانهای گوناگون چطور برای یک مترجم امکان انتخاب بهترین معادل واژگانی در ترجمه وجود خواهد داشت؟قبل از هر چیز لازم است که مترجم این حقیقت را بپذیرد که احتمال دارد یک تک واژهی زبان مبدأ را به یک واژه یا به تعداد واژههایی در زبان مقصد ترجمه نمود، و بالعکس آنچه در زبان مبدأ به چند واژه بیان شده با یک واژه بیان شدده با یک واژه در زبان مقصد برگردان شود: مثلاً واژهی to cork را در فارسی باید به "برداشتن چوب پنبه سر بطری" ترجمه کرد و "داماد" فارسی را باید به son-in-law یا brother-in-law به انگلیسی برگرداند بیشتر اوقات واژههای زبان مبدأ به واژههای متفاوت ترجمه میشود. بهعبارت دیگر مترجم نباید انتظار یافتن معادل لفظ به لفظ در زبان مقصد داشته باشد. به جمله انگلیسی زیر و ترجمه فارسی آنها توجه فرمایید:
He made up his mind to buy the house.
او تصمیم گرفت خانه را بخرد.
I can’t figure out why he quit his job.
نمیفهمم چرا او کارش را رها کرد.
Have you figured out how much the car will cost?
محاسبه کردهای که اتومبیل چقدر برایت تمام خواهد شد؟
A vast crowd turned out to watch the match.
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه حضور پیدا کردند.گاهی هم پیش میآید که واژههای دو زبان باهم مشابهاند. صحت این امر بیشتر مربوط به زمانی است که یک واژهی زبان مبدأ در معنای اولیه بهکار میرود و زبان مقصد هم احتمالاً دارای واژهای معادل همان معنای اولیه دارد. البته حتی زمانی هم که سروکار با معانی اولیه است همیشه تشابه کامل وجود ندارد اما احتمال تشابه بیشتر هست.مترجم نباید انتظار داشته باشد که مفاهیم در زبان مقصد به همان صورتی بیان شوند که در زبان مبدأ بیان شدهاند، زیرا به علت متفاوت بودن ساختارهای واژگانی، نحوهی بیان مفاهیم متفاوت خواهد بود.گاه زبان مبدأ دارای یک واژهی خاص است که در زبان مقصد برای آن فقط یک واژهی عام وجود دارد، و همین واژهی عام معادل خوبی در ترجمه است، البته درصورتی که ضرورت ایجاب کند کلمات عام را با عباراتی توصیفی برای روشنتر کردن معنا در ترجمهی اقلام واژگانی همراه میکنند. کلمه bread و عبارت انگلیسی daily bread یک واژه خاص برای بیان ایده عام ‘’food’’ است که واژهای خاص برای بیان یک ایده عام بهشمار میآید. و چون اشاره به food دارد در فارسی هم به "قوت و غذا" ترجمه میشود، یعنی کل عبارت اینطور ترجمه میشود: قوت و غذای یومیه.گاهی در مبدأ به مشاغل افراد مانند farmer، sower و Tanner اشاره میشود که در بعضی باید از اصطلاحات عام برای ترجمه آنها استفاده کرد. (البته در سه مورد بالا در فارسی چنین ضرورتی نیست، ولی در بسیاری مواقع نظیر کلماتی چون ventriloquist (کسی که در خیمهشببازی جای عروسکها حرف میزند) و یا swagger (با فیس و افاده راه رفتن / گام برداشتن، که البته دو نمونه از هزارها است، همانطور که خواندید لازم است که از عبارات فعلی استفاده کرد) و مثلاً باید گفت:
a man who farmer; a man who sows; a man who tans hides.
بعضی اوقات در زبان مبدأ اسم گیاه یا حیوان خاصی در متن بهکار میرود که معادل دقیقی در زبان مقصد ندارد. درصورتی که ویژگیهای خاص گیاه یا حیوان مورد توجه نباشد میتوان از طبقهبندی عام استفاده کرد. مثلاً میتوان lilies را به flowers و یا گرگ را به: wild dog – animal like wild dog (حیوان وحشی شبیه سگ) ترجمه کرد، یا fire fly را به عبارت حشرهای که در شب میدرخشد (و نه کرم شبتاب) ترجمه کرد، بگذریم که در شمال ایران واژهای خاص که دقیقاً معادل آن است وجود دارد، و این که این نوع ترجمه بهترین شکل است یا خیر بستگی به متنی دارد که کلمه در آن گنجانده شده است.وقتی صحبت از طبقهبندی واژهها میشود یعنی آنکه ممکن است یک واژه در چند سطح سلسله مراتب طبقهبندی قرار گیرد؛ مثلاً در انگلیسی واژهی man نه تنها به معنای موجود انسان بلکه به معنای مرد در مقابل زن و مرد در مقابل boy بهکار میرود که البته در فارسی هم کمابیش همینطور است. مثلاً وقتی میگوییم .... مرد باید که هراسان نشود یعنی انسان (شجاع) نباید هراسان شود و در معنای دیگر هم عیناً معادل واژهی انگلیسی آن معنا میدهد. در ویتنامی rice یعنی همه غلات از جمله برنج یک واژه خاص است نه عام و چه بسا که در بعضی زبانها به گندم (wheat) اطلاق شود کما اینکه در شمال ایران چلتوک برنج را "جو" میگویند.در زبان مویوو (Muyuw) در گینهی جدید واژه canoe را برای هر نوع کشتی و قایق با هر شکل و شمایل و اندازه و نیز تمامی وسایل نقلیه زمینی و هر نوع هواپیما بهکار میبرند (درحالیکه در ایتالیا canoe قایق مخصوصی است با آرایش مخصوص بدنه که با یک پارو حرکت داده میشود و نه چیز دیگر) و باز هم در زبان مویوو pig بهعنوان یک کلمه عام برای هر موجود چهارپای بزرگی مورد استفاده قرار میگیرد.وقتی کلماتی بهکار برده میشود که هم معنای عام و هم معنای خاص دارند ضروری است که مترجم در متن سرنخهای کافی را برای مشخص کردن نوع صحیح استفاده واژه بگنجاند، تا موجب سردرگمی خوانندهی ترجمه خود نشود.